English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9034 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
master compass U قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
compass U نقشه کشیدن اختراع کردن
compass U قطب نما
compass U جهت یاب
compass U پرگار
compass U حدود
compass U وسعت دایره
compass U دوره
compass U قطبنما
compass saw U اره تیغه باریک
compass U پرگار قطب نما
compass U دور زدن
compass U مدارچیزی راکامل نمودن
compass U باقطب نماتعیین
compass U جهت کردن محصور کردن
compass U محدود کردن فهمیدن
compass U درک کردن
compass U گرد مدور
compass U حدود وثغور حوزه
compass U دایره
compass U حیطه
compass course U مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
compass U به دست آوردن
with in compass U بدون مبالغه
compass U تدبیر کردن
compass compensation U تصحیح قطب نما
bow compass U نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
compass calibration U تنظیم انحراف قطب نما
compass calibration U تنظیم قطب نما
compass bowl U جام قطبنما
compass bearing U موقعیت برحسب قطبنما
compass azimuth U گرای قطب نمای کشتی
compass bearing U سمت قطب نما
compass bearing U زاویه توجیه قطب نما
compass binnacle U پایه قطبنمای مغناطیس stand compass : sys
beam compass U پرگار بازودار
compass compensation U تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
compass point U جهتقطبی
compass card U صفحه قطبنما
liquid compass U مایعقطبنما
compass bridge U قطبنمایعرشهکشتی
aperiodic compass U قطب نمای با عقربه چفت شونده
compass declination U انحراف قطب نما
aperiodic compass U قطب نمای چفت شونده
astro compass U قطب نمای نجومی
astro compass U قطب نمای ژیروسکوپی
compass card U گلباد
compass card U صفحه قطب نما
magnetic compass U قطب نمای مغناطیسی
mariner's compass U قطبنمای دریایی
inclination compass U قطبنمای میلی
standard compass U قطبنمای اصلی مغناطیسی
steering compass U قطبنمای سکان
swinging the compass U تصحیح انحراف قطب نما تصحیح خطای قطب نما
hair compass U پرگار سوزنی
gyro compass U قطبنمای الکتریکی
compass azimuth U گرای مغناطیسی
gyro compass U قطب نمای نجومی
induction compass U قطب نمای القائی
radio compass U قطبنمای رادیویی
per standard compass U برحسب قطب نمای استاندارد
mariner's compass U قطبنمای ژیروسکپی کشتی
magnetic compass U قطب نما
magnetic compass U قطبنما
magnetic compass U قطبنمای مغناطیسی
gyro compass U قطب نمای ژیروسکوپی
to box the compass U جهات سی ودوگانه قطب نمارابه ترتیب گفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
compass stand U binnacle compass
compass rose U شمال نما
compass rose U صفحه جهت یاب
compass platform U bridge
compass plane U رنده سینه
compass north U شمال قطب نما
compass north U شمال مغناطیسی
compass error U جمع انحراف تغییرپذیری وخطای گردش شمالی
compass direction U جهت قطبنمای مغناطیسی
compass direction U گرای مغناطیسی
compass direction U سمت قطب نما
compass swing U چرخش خط محوری
compass swing U قطب نما انحراف طولی قطب نما
to fetch a compass U دورزدن
to fetch a compass U گردگشتن
transit compass U الت سنجش گوشههای افقی
compensation of compass U تصحیح قطبنما
compass window U شاه نشین نیم گرد
compass declination U انحراف مغناطیسی قطب نما
compass meridian line U قطبنمایخطنصفالنهار
aperiodic magnetic compass U قطب نمای مغناطیسی بدون نوسان
compass magnetic binnacle U binnacle
compass acceleration error U خطای شتاب جهت یاب
gyro magnetic compass U قطب نمای ژیروسکوپی ناوژیروسکوپ مغناطیسی
compass acceleration error U اشتباه قطب نما در اثر سرعت گرفتن کشتی یا هواپیما
cross section of a liquid compass U قسمتموربقطبنمایمایع
master U چیره دست شدن
master off U استاد شمشیربازی
to be a master of U در اختیار خودداشتن
the master U خداوند
the master U در
to be a master of U دارا بودن
master of U سرپرست گروه شکار روباه
master U دانشور
master U ماهر شدن در چیزی
master U کسب مهارت کردن
master U کاپیتان کشتی
master U استاد شطرنج
master U مخدوم
master U قطعه کار اصلی
master U جامع
master U مدل اصلی
master U تسلط یافتن
master U اصلی
master U چیره دست
master U کارفرما
master U رئیس
master U مدیر مرشد
master U پیر
master U صاحب
master U ماهرشدن
master U خوب یادگرفتن
master U استادشدن
master U تسلط یافتن بر
master U ارباب استاد
master U رام کردن
master U 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master U اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
old master U هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
master U آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master U ارباب صاحب
master U ماهر شدن
old master U نقاشی هر یک از این هنرمندان
master's U فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
master U مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master U مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master U نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master U کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master U سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master U داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master U رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master U سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master U نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master U و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master sergeant U استوار ارشد نیروی زمینی
master sergeant U سرگروهبان
master agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
master slave U ارباب و برده
master slice U شاه قاچ
master station U شاه ایستگاه
master station U ایستگاه اصلی
master station U پست اصلی مخابرات
master stroke U استادی
master stroke U هنر نمایی
master stroke U شاهکار
master routine U شاه روال
master rod U شاتون اصلی
master mode U حالت راهبر
master of the horse U کسیکه گماشته بر امورخانواده سلطنتی است میراخور
master of the time U صاحب الزمان
master physician U سر پزشک
master pick U پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master tooth U پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master plot U نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
master program U شاه برنامه
master service U انشعاب اصلی
master race U نژاد برتر
master tape U شاه نوار
master tournament U مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
whore master U جنده باز
master cord U ریسماناصلی
property master U متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
Master of Science U فوقلیسانسMSc-
ring master U رئیس سیرک
question-master U فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
To be a master of ones craft. U درفن خود استاد بودن
scout master U در پیشاهنگی :سر رسد
ship's master U کاپیتان کشتی تجاری
ship's master U افسرارشد کشتی
singing master U اموزگار سرایش
wagon master U رئیس قطار
wagon master U مسئول واگن
sailing master U افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
master workman U سر کارگر
master workman U استاد کار
master workman U سرکارگر
master's certificate U گواهینامه فرماندهی
mint master U رئیس ضرابخانه
missile master U دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
master agreement U توافق اولیه
They all acknowledge him master . U همه او را به استادی قبول دارند
pilot master U سر راهنما
truck master U مامور یا سرپرست چندکامیون
taxing master U مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
iron master U اهن ساز
globe master U نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
french master U فرانسه
french master U اموزگار
drop master U سرپرست پرش
drop master U مدیر پرش
drill master U مشق دهنده
Recent search history Forum search
1آنتن مرکزی
1کارشناس ارشدبرنامه ریزی آموزشی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com